اجلاس عربی-اسلامی که بنا به درخواست قطر برای بررسی موضوع تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به این کشور برگزار شد، نقطه عطفی برای منطقه به شمار میآید تا تحولات ژئوپولیتیکی عمیقی را که رژیم صهیونیستی و متحدانش تلاش میکنند به ملتهای اسلامی تحمیل کنند، مورد بررسی قرار داده و موضع امنیت جمعی خود را بازتعریف نماید.
انتظار میرفت این اجلاس واکنشهای متفاوت کشورهای شرکتکننده، از جمله تلاش برای اتخاذ اقدامات حقوقی بینالمللی علیه رژیم صهیونیستی، اعمال تحریمهای اقتصادی، تقویت ائتلافهای نظامی و ایجاد توازن دوباره در شراکتهای سیاسی با دیگر قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه را بررسی کند اما شواهد نشان میدهد مانند دفعات گذشته خروجی این نشست صرفاً محدود به صدور بیانیههای کاغذی و تکرار عباراتی کلیشهای در محکومیت این جنایتها بوده و هیچ سازوکار اجرایی مشخصی برای مقابله با آن ارائه نشده است.
در پیشنویس بیانیه پایانی نشست وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی تاکید شده که حمله رژیم صهیونیستی به قطر تلاشهای میانجیگرانه بینالمللی برای توقف جنگ در غزه را تهدید میکند. همچنین بر ضرورت ایستادگی در مقابل طرح رژیم صهیونیستی برای تثبیت واقعیتهای جدید در منطقه تاکید و نسبت به پیامدهای الحاق اراضی جدید فلسطین به سرزمینهای اشغالی هشدار داده شده است.
نکته جالب این بیانیه بعد سیاسی آن است که در آن تجاوز رژیم صهیونیستی به دوحه تهدید کننده همه دستاوردهای مسیر برقراری روابط طبیعی با تلآویو برشمرده شده است. به زبان ساده، از نگاه برخی دولتهای عربی، تداوم تجاوزات اسرائیل اگرچه ممکن است پروژه عادیسازی را کند یا برای مدتی به تعویق اندازد، اما آن را به طور کامل از بین نخواهد برد.
این در حالی است که افکارعمومی جهان عرب در سایه نسلکشی غزه، حملات مستمر به سرزمینهای اسلامی و اکنون تهدید قطر در قلب خلیج فارس قاطعانه خواستار توقف همیشگی این روند است. با وجود این، برخی پایتختهای عربی همچنان چشمانتظار توقف جنگ در غزه هستند تا پروژه پرحاشیه عادیسازی را دوباره روی میز بازگردانند.
زیر سوال رفتن پروژه عادیسازی
توافق «ابراهیم» که در سال ۲۰۲۰ با ابتکار و طراحی آمریکا آغاز شد در حقیقت پروژهای بود برای شکلدهی به یک ائتلاف عبری-عربی با هدف مقابله با ایران و تضعیف محور مقاومت در منطقه.
واشینگتن در چارچوب سیاست «ایرانهراسی» به دنبال شکل دادن به یک نظم امنیتی جدید در منطقه غرب آسیا با محوریت حفظ منافع امنیتی رژیم صهیونیستی، پایان انزوای جغرافیایی و ادغام آن در ترتیبات منطقه ای غرب آسیا بود. به این ترتیب، به کشورهای عربی پیام میداد که تنها راه رهایی از این «دشمن مشترک»، پیوستن به قطار عادیسازی روابط با تلآویو است.
این سیاست شاید پیش از آغاز جنگ غزه در میان برخی حاکمان عرب هوادارانی داشت اما سلسله جنایات رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی و حملات پیدرپی به دیگر کشورهای منطقه که نقطه اوج آن حمله به دوحه بود به روشنی نشان داد عامل اصلی بیثباتی در غرب آسیا خود تلآویو است، رژیمی که برای پیشبرد طرحهای اشغالگرانه هیچ حد و مرز جغرافیایی را به رسمیت نمیشناسد و حتی اگر شرایط فراهم شود از حمله به دولتهای عربی سازشکار نیز ابایی ندارد.
بنابراین، تداوم جنایتهای رژیم صهیونیستی تلاش ایالات متحده برای تهدید خواندن ایران را زیر سؤال برده و در عوض، تلآویو را به عنوان منبعی برای بیثباتی مستمر منطقهای و تهدیدی برای همسایگان از جمله کشورهایی که با آنها معاهدات صلح دارد معرفی میکند.
حمله به قطر رژیم صهیونیستی را بیش از پیش در قامت یک عنصر «تجدیدنظرطلب» نشان میدهد که با ماهیتی پیشدستانه، تجاوزگرانه و بیتوجه به قوانین بینالمللی عمل میکند و هدف آن بر هم زدن نظم و ثبات منطقه ای، تضعیف کشورهای منطقه و ایجاد تغییرات راهبردی گسترده در منطقه به ویژه فلسطین است.
حمله به قطر ثابت کرد که هر کس از گروههای فلسطینی حمایت کند، از تجاوزات اسرائیل در امان نخواهد ماند و به نوعی هشدار مستقیمی به ترکیه و مصر محسوب میشود که میزبان رهبران حماس هستند. این وضعیت نگرانیهایی را به وجود آورده که این رژِیم ممکن است دامنه عملیات خود را به خاک ترکیه یا مصر گسترش دهدو این چیزی است که الی کوهن، وزیر اقتصاد صهیونیستی هم به آن اعتراف کرد که گزینه حمله به مقر رهبران حماس در ترکیه منتفی نیست.
این تشدید بحران، همراه با تنشهای موجود میان رژیم صهیونیستی و ترکیه بر سر سوریه و همچنین با مصر به دلیل مسئله جابجایی اجباری ساکنان غزه، میتواند به یک درگیری فاجعهبار با دامنهای گسترده تبدیل شود که پیامدهای جهانی به دنبال خواهد داشت.
با این اوصاف، اکنون شرایط منطقه بیش از هر زمان دیگری نشان داده که ادعاهای غرب و تلآویو درباره «تهدید ایران» چیزی جز یک پروژه سیاسی و تبلیغاتی نبوده است. در چنین شرایطی اعراب باید به این واقعیت پی برده باشند که ایران نه تنها خطری برای امنیت آنان محسوب نمیشود بلکه تنها ستون پایدار و مقاوم در برابر اشغالگری و جنایات رژیم صهیونیستی است. بنابراین اگر خواهان رهایی از تهدیدات واقعی هستند، چارهای جز تقویت همگرایی راهبردی و همکاری همهجانبه منطقهای برای توقف ماشین جنگی اسرائیل ندارند و پرونده عادیسازی را باید به طور کلی بست.
خدشهدار شدن اعتبار آمریکا
تجاوزهای رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه، اعتبار آمریکا را به عنوان ضامن امنیت و ثبات در میان متحدان عرب خلیج فارس نیز تضعیف کرده است. کشورهای منطقه میزبان پایگاههای نظامی آمریکایی هستند و ناتوانی یا عدم تمایل واشینگتن در جلوگیری از حملهای که توسط متحد راهبردی آن انجام شد، شبهات جدی را درباره اعتبار تضمینهای امنیتی آمریکا به وجود آورده است.
شیوخ عربی با این تصور که حضور پایگاههای نظامی آمریکا امنیت آنها را در مواقع بحرانی تضمین میکند، به واشینگتن اجازه دسترسی به خاک خود دادهاند اما تجربه نشان داده که آمریکا تنها زمانی وارد عمل میشود که منافع خودش به خطر بیفتد و هیچ اقدام عملی برای دفاع از کشورهای عربی انجام نمیدهد.
این کشور صرفاً در حمایت از امنیت سرزمینهای اشغالی با تمام توان عمل میکند و نمونه آن را میتوان در جنگ ۱۲ روزه و عملیاتهای «وعده صادق ۱ تا ۳» مشاهده کرد، زمانی که سامانههای پدافندی آمریکا در رهگیری موشکها و پهپادهای ایرانی کاملاً در خدمت منافع تلآویو بودند.
بنابراین، این تحولات باعث خواهد شد که کشورهای خلیج فارس بار دیگر میزان اعتماد خود به ایالات متحده در زمینه امنیتی را مورد بازبینی قرار دهند. حمله اخیر به قطر، شک و تردیدها درباره اتکا به واشینگتن به عنوان شریک امنیتی و نظامی را تشدید کرده است.
این شرایط ممکن است کشورهای خلیج را به سمت ایجاد ائتلافهای نظامی متنوع، از جمله با قدرتهایی مانند ترکیه و پاکستان سوق دهد و یا خواستار تضمینهای امنیتی رسمی و قدرتمندتری از سوی واشینگتن شوند. هر چند پیش از این عربستان سعودی خواستار امضای توافق امنیتی با آمریکا شده بود ولی دولتمردان کاخ سفید به دلیل حساسیتهای تلآویو زیر بار این توافقات نمیروند.
راهکارهای عملی برای تنبیه متجاوز
اگر دولتهای عربی واقعا میخواهند که اقدامی برای تنبیه دشمن صهیونیستی انجام دهند، باید به راهکارهایی که از سوی گروههای مقاومت فلسطین و حتی ایران ارائه میشود توجه اکید داشته باشند.
گروههای مقاومت فلسطین همزمان با شروع اجلاس دوحه در نامهای به سران سازمان همکاری اسلامی توصیه کردند از همه ابزارهای فشار عربی از جمله فعال کردن توافقنامه دفاع مشترک و استفاده از سلاح نفت و اعمال تحریمهای جامع عربی علیه رژیم اشغالگر استفاده کنند.
همچنین این گروهها درخواست کردند جامعه عربی باید با جامعه بینالمللی برای اعمال تحریمهای شدید علیه رژیم صهیونیستی اقدامی فوری انجام دهد تا این رژیم را مجبور به توقف جنگ نسل کشی و لغو محاصره ناعادلانه نوار غزه کند.
شایان ذکر است که کشورهای عربی در جنگ چهارم با رژیم صهیونیستی، معروف به «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳ از نفت به عنوان سلاحی برای تنبیه دشمن استفاده کردند و با توقف صادرات نفت به رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن و با افزایش قیمت حاملهای انرژی توانستند موفقیتهایی کسب کنند.
از اینرو، اگر اعراب در دو سال گذشته نیز به جای سکوت و اهمال در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه، از این ابزار قدرتمند بهره میبردند، بدون شک میتوانستند تلآویو را در همان هفتههای ابتدایی متوقف کرده و از نسلکشی و ویرانی غزه جلوگیری کنند.
در مقابل، کشورهای عربی با سکوت و انفعال خود عملاً در کنار صهیونیستها ایستادند و بر اساس گزارشهای رسانهای، برخی شیوخ عرب به صورت پنهانی حمایتهای مالی و نظامی از تلآویو انجام داده و با در اختیار گذاشتن سرزمینهای خود و اتصال کریدورهای ترانزیتی از خلیج فارس تا اراضی اشغالی، مانع ایجاد مشکلات اقتصادی برای این رژیم شدند.
یکی از توصیههای گروههای مقاومت که معتقدند کشورهای عربی باید انجام دهند، ارائه کمکهای بشردوستانه فوری به مردم غزه و ایجاد صندوقی برای بازسازی این باریکه است.
در شرایطی که رژیم صهیونیستی و آمریکا با تلاش برای اخراج مردم غزه قصد دارند باریکه غزه را به اشغال خود درآورده و طرحهای خود را به بهانه بازسازی اجرایی کنند، کشورهای عربی میتوانند وارد عمل شوند و با سرمایهگذاری در بازسازی غزه مانع شوند که واشینگتن و تلآویو سرزمینهای اسلامی را تحت تصرف خود درآورند.
اکنون که تهدیدات اسرائیل عمق کشورهای عربی را نیز دربرگرفته، این دولتها باید دریابند که هرگونه مماشات تنها جسارت رژیم صهیونیستی را افزایش میدهد و طرح «اسرائیل بزرگ» که توسط بنیامین نتانیاهو مطرح شده، در صورت ادامه سکوت اعراب ممکن است روزی به واقعیت بدل شود.
مقامات ایرانی نیز بارها هشدار داده بودند که در صورت عدم مهار افسار رژیم سرکش صهیونیستی، تمامی جهان اسلام در معرض تهدید و تجاوزات این رژیم قرار خواهند گرفت و پیامدهای فاجعهباری متوجه ملتها و کشورهایی خواهد شد که سکوت اختیار کنند اما با وجود این هشدارها و تجربههای تاریخی تلخ، کشورهای عربی همچنان در مسیر خیالپردازیهای موهوم خود پیش میروند و از درک واقعیتهای منطقهای و خطرات واقعی تجاوزگری تلاویو خودداری کرده و به جای اقدام عملی، راهبردهای غیرواقعبینانه را دنبال میکنند.
اکنون دود سکوت در قبال نسلکشی غزه حالا مستقیماً به چشم خود اعراب رفته و امنیت و ثبات سرزمینهایشان را به خطر انداخته است.
ارسال نظرات